فرشته کوچولوفرشته کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 7 روز سن داره

فرشته کوچولو

شیرین ترین لحظات

1391/9/11 13:57
نویسنده : بابایی
2,134 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای مهربونمون که در بود و نبودمون به ما سر زدن

من مامان مهربونم  چشمک و از این به بعد من دست به صفحه کلید می شم البته اگه این وروجک بذاره چون خیلی علاقه به تایپ داره لبخند صفحه کلید رو که می بینه این شکلی می شه خوشمزه 

خلاصه 7 ماه و 5 روز از زندگی عسلکمون می گذره چقدر زود گذشت هر لحظه که نگاهش می کنم با خودم می گم این همون فینگیلی هستش که نمی تونست هیچ کاری بکنه حالا اینقدر شیطون شده چند روزه که می تونه خودشو به اسباب بازی هاش برسونه به قول بابای مهربون مثل دلفین شنا می کنه خنده 

آواز خوندنش هم داره به تکامل می رسه حروف (آ ب خ د ق و ه ی ) صداهای کشیده و کوتاه رو حرفه ای تلفظ می کنه بغل 

6 ماهگی که تو روروک اولین گام زندگیش رو برداشت دل من بود که به جای زمین زیر پاهای کوچیکش لرزید نگران هر چی توانایی هاش بیشتر می شه احساس می کنم وابستگیش به من کمتر می شه و از من دورتر  دل شکسته و این باعث می شه قدر پدر و مادرم بیشتر از قبل بدونم بغل

الان تقریبا 8 کیلو شده قند عسلمونتشویق

هر وقت پوآر بینیش رو نزدیک بینیش می کردم دو تا سرفه کوچولو می کرد نیشخند چند شب پیش با سیستم کار می کردم واسه اینکه چند ثانیه بذاره تمرکز کنم ( با شکم خودشو نندازه رو لپتاپ ) پوآرشو انداختم 2 متر اونطرف تر و با خیال راحت کارم انجام می دادم یه لحظه غفلت و شنیدن صدای ملچ ملوچی که راه انداخته بود انگار لذیذ ترین خوراکی دنیا رو گیر آورده بود خوشمزه تا وقتی من فهمیدمو به زور ازش گرفتم کلا شسته بودش ( چند هفته بود نشسته بودمش سبز) حالا هر وقت پوآرو نزدیک بینیش می کنم نه سرفه می کنه نه مقاومت فقط دهنشو باز می کنه نیشخند

امسال اولین محرم زندگیشو تجربه کرد و برای من بهترین محرم عمرم بود هر چند همه ائمه کشتی نجاتند ولی امام حسین (ع) یه چیز دیگست بعد از اولین عاشورای عسلکم نشاط و شادابی زندگیمون چندین برابر شده نمی دونم تا حالا همچین حسی رو داشتیدسوال وقتی حس کنید یه نیروی عظیم و خاص مثل کوه پشتت ایستاده و مراقبت که زمین نخوری لبخند تا حسش نکنید درک نمی کنید عینک

خلاصه خدا رو شکر بابت همه چی بغل این روزا که خیلی روحیه ام تغییر کرده هم بابت شیرین بودن سن دخمل نازمون هم یه چیزای دیگه  از خود راضی و این تاثیر مستقیم داره تو رفتار و تربیت و اخلاق و روحیه نی نی نانارم بغل شما که استاد ما هستید بیشتر می دونید  نیشخند 

بابای مهربون هم که اینقدر قربون صدقه دخملش می ره قلب که من بعضی مواقع حسودیم می شه عینک دوتاییشون دست به یکی کردن که منو حرص بدن نگران تا اسم باباشو می شنوه نیشش تا بناگوش باز می شه نیشخند خودشو که میبینه دیگه نگو انگار آب شنگولی خورده قهقهه غش و ضعف می ره از خنده تعجب خدایی یکی ندونه فکر می کنه از صبح پیش من تو گوانتاما بوده متفکر 

همسر مهربون و عسلکم دوستون دارم قلببغلقلب

اینم چند تا از عکسای نی نی جونم

این عروسک نیست نی نی منه نیشخند وقتی می ریم بیرون تکون نمی خوره کلا نی نی فهیمی داریم قربونش برم ایشالا کودک فهیمی هم باشیم

 وقتی هوا خیلی سرده

کلاه و شالگردن رو سیسمونیش کوچیکش شده واسش کاموا یاسی گرفتم که خودم کلاه شالگردن ببافم بس که مثل حلزون می بافتم خیال باطل بابای مهربون گفت بذار واسه سال دیگش جانم بچه یخ زد عینک

بعد از 2 ساعت گشت و گذار بالاخره پسندیدیم اوه 

زمستون نی نی

 

زمستون نی نی

شبیه اسمیل مسنجر

اسمیل مسنجر

اولین عاشورای دخملم

کلا این عاشورا من درگیر بودم با خودم که چه دل بزرگی داشته امام حسین (ع) ؟؟!!؟؟ وقتی ...

اولین عاشورای دخملم

اشک نی نی 

اشک نی نی

قلببهانه های زندگیم عاشقتونم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

بابای مهربون
11 آذر 91 13:40
سلام به امیدای زندگیم
تا به حال از این زاویه نخونده بودم مطالب وبلاگ رو که یکی دیگه بنویسه و من نظر دهنده باشم
بازم مثل همیشه اشک شوق رو توی چشمام راه انداختی
هم از این شیر عسلک و هم از مهربونی خودت
امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشی عشق من
درضمن به عنوان اولین نفر تبریک میگم دست به قلم شدنت رو یه کوه بزرگ رو از پشت من برداشتی امیدوارم تا آخرش موفق باشی

سلام عزیزم سلام بابایی
ممنونم با کمک شما حتما
اگه این وروجک بذاره وگرنه مجبوریم مثل بازی بچه ها یک پست من یک پست تو




جولیا
12 آذر 91 0:00
اهم اهم
سلاملکم مامانی مهربووووووووووووون نی نی ناز
خیلی قلم خوبی داری مامانی خیلی قشنگ نوشتی کلی خندم گرفت خیلی دوست داشتم نوشتت رو اوخی چه قد نی نی ناز شده چه شال و کلاه خوشگلی
خیلی دوست داشتنی هست این نی نی و مامان مهربونش
امیدوارم همیشه در کنار هم خوش باشین نی نی و مامانی و بابایی
بازم از این نوشته های خوشگل بنویس
الهی من قلبون این نی نی خوشگل بشم
خدا حفظش کنه
راستی یه پست هم بدین نی نی بنویسه خو


سلاملکم جولیا خانوم ممنونم لطف دارید انشالا می دم خودش تایپ کنه یه سرعتی هم داره تو تایپ ، دیدنی
آفتاب عالم تاب
12 آذر 91 13:23
سلام مامان مهربون
خوشحال شدم احساسات مادرانه تون را خوندم کلی کیف داد
انشاالله بازم بیشتر بنویسین از نی نی ریحانه خانم


سلام
منم خوشحالم از اینکه قدم رنجه فرمودید چشم حتما اگر این جینگول بذاره
آفتاب عالم تاب
12 آذر 91 13:25
ای جان الهی قوربون سرعت تایپ کردن نی نی





آوا
12 آذر 91 14:23
سلام
شماهم مثل بابای مهربون قلم روان راحتی دارید البته دور از چشم بابای مهربون بعضی جاها لطیف تر نوشتید اون قدر خوب حالات فرشته نازتون و توصیف کردین که با خوندنش یه حس فراتر از شنیدن پیدا کردم انشالله همیشه شاد باشید

سلام
ممنونم لطف دارید :">
جولیا
12 آذر 91 18:32
منتظر حرفای نی نی هستم مطمئنا حرفا برای گفتن داره اوخیییییییییییی گوگولی من نی نی میخوام :|
نی نی داشتن خیلی خوبه ها


خیلی خوبه خدا به هر کی که می تونه فرزند نیک تربیت کنه یه نی نی ناز بده ایشالا شما هم مادر می شید
جولیا
13 آذر 91 0:55
هنوز بابای نی نی خودم رو پیدا نکردم که پیدا نمیشه که گفتن نیمه گمشده ولی دیگه نگفتن که اینقد گم شه که پیدا نشه


انشالا تا قبل از 21 دسامبر خدا یه بابای باران خانوم نصیبتون کنه
جولیا
13 آذر 91 16:10
نه نه من میخوام درسمو بخونم هنوز مخشام مونده
مامانی خیلی باحالی عاچقتم


برو مخشاتو بنویس عجیجم
باحالی از خودتونه
جولیا
13 آذر 91 20:22
نه نه شوما باحالی عاچقت شدم این بوسم یکی رو بچسبون به لپ خودت یکی رو بچسبون به لپ نی نی




قربونت
آفتاب عالم تاب
14 آذر 91 0:30
عزیزم مامانی جان دعا کن به منم خدا از این نی نی های ناز بده و منم مادر بشم یک روزی یک وقتی یک جایی
دعا کن خدا به همه اونایی که استحقاق اش را دارن یک بابایی مهربون برای نی نی هاشون بهشون عطا کند


حتما عزیزم انشالا
shirin
14 آذر 91 3:22
salam mashalah be reyhaneh khanom ke enghadeh naz va mamani shodeh janam be oon ashkesh... mamanai tabrek ke veblog ro shoma menevesed albate begam ke shoma kheili vaghte ke degeh be ma sar nemezaned eshkal nadareh man doseton daram va sar mezanam bos baraye mamani va rehyaneh jan


سلام
ممنون شما لطف دارید
شرمنده هر وقت از بابایی رمزو می خوام عدداشو می دونه ترتیبشو فراموش کرده هر چی به ذهنم رسید می زنم ولی وارد نمی شه ( از معضلات رمز گذاری )
خانومی
21 آذر 91 18:53
سلام خسته نباشی مامان مهربون هرچند یه خنده اش و نگاهش وقت شیر خوردن همه ی خستگیهای عالمو حذف می کنه
همه تون سلامت و شاد باشید


سلام ممنونم
دقیقا همینطوره
شما هم شاد و سلامت باشید عزیزم
جولیا
22 آذر 91 18:36
مامانی بازم وبلاگو آپ کن دیگه من همش میام سر میزنم ببینم بازم از نی نی نوشتی یا نه منتظریم بنویس مامان مهربون


چشم حتما
فرشته مامان امین رضا
1 دی 91 14:38
سلام مامان مهربون

خوشحالم که شادی وشیرینی زندگیتون صدچندان شده انشااله سالیان سال درکنارهم شادوسلامت باشین وازبودن درکنارهم لذت ببرید
ماشااله به این عروسک نازوزیبا انشااله خیرشوببینین
زیباوپرازاحساس بودنوشته هاتون موفق باشید


سلام
ممنونم شما هم شاد و سلامت باشید
لطف دارید و ممنون از حضورتون
مامان ایلیا
2 دی 91 23:26
جیگر این نی نی ناز با اون عکسای خوشگلش



ممنونم از حضورتون


سعیده مامان آندیا
14 اسفند 91 9:49
الهی قربونش برم ماشاالله


خدا نکنه آندیا جون حالا حالا خا باهات کار داره