فرشته ما ...
سلام با عرض پوزش بخاطر این همه تاخیر در نوشتن و آپ کردن پست جدید
در این مدت این فرشته ما خیلی فرق کرده و هر روز داره شیرین تر میشه و خودشو بیشتر تو دل مامان و بابا جا میکنه اینقدر که گاهی از شدت ذوق نمیدونم چیکارش کنم بگذریم که در کنار این همه بازی گوشی هاش گاهی هم اینقدر بهانه گیر میشه که چیزی جز بغل مامان آرومش نمیکنه
من فکر نمیکردم به این زودی نسبت به محط اطرافش عکس العمل نشون بده ولی مثل این که خیلی دوست داره زود با محیط اطرافش ارتباط برقرار کنه به حدی که گاهی که ما باهاش بصورت ایما و اشاره حرف میزنیم اونم سعی میکنه حرکات لبهاشو شبیه ما بکنه ولی با کمی سعی وقتی می بینه نمی تونه چیزی بگه شروع به جیغ زدن میکنه به معنی این که دیگه بسه حوصلم سر رفت
تو خونه اکثر اوقات مشغول خوردن می باشند این سرکار علیه و وقتی هم که می خوابن شاید به کمتر از 5 دقیقه دوباره بیدار میشن و دنبال مامانشون میگردن
فعلا که مامان مهربون دربس در خدمت ایشون هستن و همیشه نگران دلبستگی ایمن ایشون هستن ( این دلبستگی خودش داستانی داره که شاید بعضی از شما بدونید ) امیدوارم با بزرگتر شدن این خانوم وقت مامانی هم کم کم بیشتر بشه ...
از شیرین کاری های این فرشته که هنوز زوده چیزی بگیم چون شاید بعضی از حرکاتش ارادی و بعضی هم غیر ارادی باشه ولی در کل باعث ذوق زدن ما میشه که کلی بالا سرش ما رو به هیجان میاره
از حموم رفتن ایشون هم گفته باشیم این که خیلی خوش حموم و عاشق آب و بیشتر زمانی که حموم تشریف دارن رو ساکت هستن مگه وقتی که حوصلش سر میره ...
در پایان هم تعداد از عکس های این نازنین بابا رو میذارم براتون ...
اولین عکس ریحون بابا ...
وقتی ریحون بابا در خواب نازه
یه خواب سنگین بعد از یه حمام راحت ...
التماس برای خوردن شیر ...
عسل بابا ...
یعنی از این دیگه نمیشه گذشت
عکس پرسنلی دختر بابا
وقتی عزیز بابا تب داره
وقتی قراره هر چی شما میگین اونم تکرار کنه